روبرت صافاریان
درباره فایدههای فیلمسازی دیجیتالی بسیار نوشته شده است.خودم در مقاطع مختلف دو-سه مقاله در این باره نوشتهام.دوستان دیگر، و از همه بیشتر احمد میراحسان،در ستایش فیلمسازی دیجیتال و اهمیتش،آن را به عرش اعلا رساندهاند. یکی از حکمهایی که در این بحثها تکرار میشود این است که فیلمسازی با آمدن تکنولوژی دیجیتال دموکراتیزه میشود.هرکس میتواند فارغ از فشارهایی که سرمایه یا حکومت بر او تحمیل میکند، فیلم دلخواه خود را درباره موضوعی که دوست دارد بسازد. و این دقیقا حکم نادرستی است.البته در مواردی ممکن است فیلمسازی از مزایای دوربین دیجیتالی برای بیان حرفهایش بهره برده باشد، اما این امر به عنوان یک جریان و گرایش عمومی عمل نمیکند.
در مرحله تولید، یکی از اشکالات سیستم فیلمسازی دیجیتالی حجم زیاد فیلمهایی است که میگیریم. این حجم زیاد ذهن فیلمساز را تنبل بار میآورد.فیلمساز تیپیک ویدئوساز غالبا(نه همیشه) زیاد میگیرد، با این نگرانی که مبادا چیز مهمی را از دست بدهد و در پایان نمیداند تصویرهای گرفته شده را چگونه در یک قالب منسجم بریزد. توجه کنید که نفس خلاقیت هنری به «انتخاب کردن» وابسته است.هرچه گزینش کمتر اتفاق بیفتد،اثر هنری از هنر بودن دور و به واقعیت نزدیک تر میشود.در فیلمسازی دیجیتالی، گرایشی به سوی دوریگزینی از «انتخاب» دیده میشود، که با ذات فعالیت هنری تضاد دارد.
کیفیت پایینتر تصاویر فیلمهایی که تکنفره یا چندنفره با امکانات محدود ساخته میشوند، یکی دیگر از مشکلات این فیلمها در مقطع تولید است.این کیفیت پایین از کیفیت پایین دوربین،از نابلدی تصویربردار یا از کاستیهای ذاتی تکنیکهای دیجیتالی ناشی میشود. اما دلیل آن هرچه باشد، به حظ بصری مخاطبان خدشه وارد میکند.
وقتی یکنفره یا با گروهی بسیار محدود فیلم میسازیم، در مقایسه با شیوه تولید و تقسیم کار سنتی فیلمسازی، دو چیز را از دست میدهیم. نخست لذت کار جمعی را و دیگر تخصصها و تواناییهای فنی و هنری آدمهایی را که در ساخت یک فیلم به شیوه متعارف همکاری دارند. اگرچه دوربین-قلم به ما آزادی عمل میدهد، اما امکانات استفاده از این آزادی عمل را از ما سلب میکند. کدام فیلمسازی است که مدعی باشد میتواند کار فیلمبردار و تدوینگر و طراح صحنه و ... حرفهای را به همان خوبی آنها انجام دهد؟
تازه، تا اینجا از موانع اقتصادی کار چیزی نگفتیم.میگویند فیلمسازی با دوربینهای دیجیتال ارزان تمام میشود. اما همین هزینه کم را هم کسی باید تقبل کند.حتی اگر همه کارهای یک فیلم را یک نفر انجام دهد،اگر او نتواند در پایان فیلمش را بفروشد و آن را به پول تبدیل کند، هزینه زندگیاش را از کجا تامین کند؟ او شاید پول نقد صرف فیلمش نکند، اما وقتش را که باید صرف در آوردن پول بکند، به آن اختصاص میدهد. و آخر به این نتیجه میرسد که این طوری نمیتوان ادامه داد. از همین جاست خیل فیلمهای گرفته شده و تدویننشده و بیشمار پروژههای نیمه تمام.
حالا گیریم فیلم به هر صورت ساخته شد. خُب، آن را کجا میخواهید به نمایش بگذارید؟ در این مرحله است که تمام توهم دموکراتیزه شدن فیلمسازی فرو میریزد.فیلم را که دوست داریم ساختهایم،اما آن را نمیتوانیم به عموم عرضه کنیم.حداکثر نمایش در یکی-دو جشنواره است و بس.در اینجاست که میبینیم سرمایه و سانسور هر سر جای خود هستند. البته مشکل همیشه هم سرمایه و سانسور نیست. گاهی فیلممان، حتی اگر فرض کنیم کیفیت هنری خوبی داشته باشد، از نظر فنی آن قدر ضعیف است که دوستانمان هم حاضر نیستند آن را ببینند. این هم از عوارض فیلمسازی یکتنه است.
خلاصه کسی فیلمهایمان را نمیبیند. البته مشکل تنها مشکل اختصاص سالن سینما به فیلمهای کوتاه نیست.جلسات نمایش فیلم کوتاه هم به ندرت بیننده زیادی به خود جلب میکنند. حتی کسانی که خود فیلم کوتاه میسازند رغبتی به تماشای فیلمهای دوستانشان نشان نمیدهند. در اینجا هم گسترش کمی باعث افت رشد کیفی میشود. دموکراتیزه شدن، حتی اگر واقعا اتفاق بیفتد، باعث متوسطگرایی میشود و معلوم نیست در عرصه هنر چیز مفیدی باشد.
در اینجا معمولا برای اینکه بحث را کمی امروزی و شیک بکنند، از امکان توزیع اینترنتی سخن میگویند. البته توزیع اینترنتی به عنوان یک امکان بالقوه مطرح است، اما فعلا کیفیت نمایش فیلمهایی که از طریق اینترنت توزیع شوند پایین و دانلود کردن آنها وقتگیر است.من اگر بدانم فلان فیلم شاهکار است، شاید وقت لازم را صرف دانلود کردن آن بکنم، اما وقتی هزاران فیلم روی اینترنت باشد، تصمیمگیری در این باره که کدام یک از آنها ارزش صرف این همه وقت را دارد، مشکل میشود. همان طور که هزاران هزار داستان روی اینترنت هست، با نویسندگانی ناشناخته که حتما بعضیهاشان بااستعداد هم هستند، اما تشخیص خوب و بد در این میان غیرممکن است. یک بار دیگر رشد کمی باعث افت کیفی میشود. [سیگنالها تحتالشعاع نویز قرار میگیرند]. نه، فعلا از دست اینترنت هم کاری برنمیآید.
تلویزیونهای خارجی هم، حتی اگر فیلم را بپسندند، به خاطر عدم رعایت استانداردهای فنی (از عوارض فیلمسازی تکنفره) رغبتی به خرید آن نشان نمیدهند. تازه هزینه بازاریابی و نامهنگاری و غیره بخش قابلتوجهی از انرژی خلاقهمان را به هدر میدهد.
و سرانجانم باید از انبوه فیلمهایی گفت که هیچکس آنها را نمیبیند، گاهی حتی خود سازنده هم رغبت چندانی به دوباره دیدن فیلمش ندارد. این فیلمها انگار اصلا ساخته نشده باشند. فیلم، مثل هر اثر هنری دیگری، یک شیء نیست، اصل هستی فیزیکی آن نیست، بلکه یک رابطه است، که تنها وقتی مخاطب داشت هستی پیدا میکند. با دوربینهای دیجیتال، بدون کمک تصویربردار و تدوینگر و طراح لباس و ... حرفهای، میتوانید تا دلتان میخواهد برای خودتان فیلم بسازید و هر حرفی که میخواهید بزنید، اما تا این فیلمها وارد چرخه اقتصادی، یا دست کم وارد چرخه اجتماعی (منظورم جشنوارهها هستند) نشوند، انگار اصلا ساخته نشدهاند.
یک دیدگاه بگذارید