گفت‌وگو با خاطره حناچی کارگردان مستند «شمارش معکوس»

فقط چند دقیقه تاخیر و دیگر هیچ


هادی آفریده
دانشگاه رفتن برای بسیاری از دختران ایرانی شاید تنها فرصتی باشد که بتوانند دوش به دوش مردان در جامعه حضور اجتماعی داشته باشند. اما قبل از رفتن به دانشگاه باید در امتحان کنکور شرکت کرد. گفته می‌شود سالانه و به طور تقریبی 1300000 نفر در آزمون ورودی دانشگاه (کنکور) شرکت می‌کنند. از این تعداد بیش از 60 درصد دختر و 40 درصد پسرهستند و این موضوع مستند شمارش معکوس حناچی است. در این مستند کارگردان 45 روز مانده به امتحان کنکور به سراغ پریسا دختری که خودش را برای امتحان کنکور آماده می‌کند می‌رود و مخاطب به واسطه همراهی با پریسا به دنیایی ازاحساسات و فشارهای روحی و شرایط نفس گیر و سخت قبل از کنکور دختران این سرزمین برای ورود به دانشگاه آشنا می‌شوند.
شمارش معکوس مستند جذابی است که با کارگردانی، تصویروتدوینی حساب شده توانسته قصه بخشی از زندگی دختران ایرانی را مشاهده و گزارش می دهد.


از ایده شروع کنیم. چرا به دنبال ساخت مستندی با موضوع کنکور دختران رفتید ؟
ایده این فیلم از ورک شاپ که انجمن مستندسازان در سال 86 برگزارکرد شروع شد، که در رابطه با چگونگی ساخت مستند گزارشی بود. موضوع را تهیه کننده و مشاور فیلم انتخاب کردند. مشاور پروژه من آقای منوچهر مشیری بود و تهیه کننده آقای مازیار بهاری. البته موضوع با اینکه برای من انتخاب شد ولی برایم جذاب بود. چون سالها پیش خودم با چنین رویدادی مواجه بودم و فکر می‌کردم که می‌توانم با موضوع ارتباط برقرار کنم.
شمارش معکوس می‌تواند در گروه مستندهای گزارشی با پشتوانه پژوهشی قرارمی‌گیرد، روند تحقیقات برای یک مستند با ساختار گزارشی برای شما چیست ؟
بعضی از دوستان معتقد هستند که مستند گزارشی نمی‌تواند یک تحقیق ژرف داشته باشد و این را تعمیم به کل می دهند. ولی من معتقدم بخشی از تحقیق در دل کار صورت می گیرد. در مورد این مستند 80 درصد تحقیق قبل از کار شکل گرفت. یعنی یک ماه با این خانواده رفت و آمد داشتم و از زیر وبم زندگی این خانواده مطلع شدم. چون خودم زمانی چنین شرایطی را گذرانده بودم می دانستم که این خانواده با چه مشکلاتی رو به رو هستند. من ساعت‌ها با مادر و بدون حضور دختران صحبت می‌کردم همین‌طور با دختران بدون حضور مادر که با شرایط روحی همه خانواده بیشترآشنا بشم. تمام برنامه روزانه پریسا، خواهر پریسا و مادر را از زمانی که از خواب بیدارمی‌شدند تا شب ریز به ریز یاداشت می‌کردم تا هیچ نکته‌ای از ذهنم جا نماند.
از اینکه فیلم با داشتن تحقیق در گروه مستندهای گزارشی قرار دارد ناراحت نمی‌شوید؟
اصلا. من فکر می کنم ساخت مستند گزارشی یکی از سخت ترین  گونه‌ها است. چون باید مواظب باشید که این گونه فیلم‌ها فقط یک فیلم خبری نباشند، در این صورت ماندگاریش خیلی کم است در مستند گزارشی ما خبری را دنبال می کنیم و گزارشی از یک حادثه می دهیم ولی معطوف به خبر نیست. که یکی از نمونه‌های آن فیلم وعنکبوت آمد ساخته مازیار بهاری است که یک حادثه را گزارش می دهد ولی معطوف به خبر نیست.
البته فکرمی‌کنم فیلم فقط گزارش نمی‌دهد خیلی جاها زندگی را مشاهده هم می‌کند.
با شما موافقم، چون من اصلا قصد نداشتم که یک موضوع خبری را به تصویر بکشم بلکه می خواستم در کنارآن بیننده با تمام وجود رویداد را لمس کند. به این خاطر لازم بود وارد بطن خانواده شوم. چون مستند گزارشی صرفا اطلاع رسانی به سیاق مستند گزارشی تلوزیونی نیست. در مستند گزارشی باید وجه دراماتیک موضوع را کشف کنید.
سوژه شما یک دختر جوان است و بیشتر صحنه‌های فیلم در کانون خانواده وی ضبط شده، این خانواده جلوی دوربین از خواب بیدار می‌شوند، سفره پهن می کنند و صبحانه می‌خورند، مشاجره خانوادگی دارند، وقتی هم که می‌خواهند بخوابند به تصویربردار شما می‌گویند: وقتی کارت تمام شد خودت چراغ اتاق را خاموش کن! چگونه در این خانواده نفوذ کردی که آنان به این راحتی گروه مستندساز پذیرفته‌اند؟
این خانواده آن‌قدر تحت فشار مسئله کنکور بودند که اولین کسی که قبول کرد تا من ازآنها فیلم بسازم مادر خانواده بود و حضور گروه که البته با توجه به شرایط کارهمه عوامل خانم بودند برای خانواده و به خصوص مادر یک تفریح به حساب می‌آمد. قبل از اینکه مادراز دشواری‌هایی که بر وی و بقیه اعضای خانواده در این مدت گذشته است صحبت کند من در رابطه با تجربه خودم در ارتباط با کنکور حرف می‌زدم به این خاطر خانواده می‌فهمید که من دقیقا آنها را درک می‌کنم. آنها اول فکر می‌کردند که من می‌خواهم به آنها فیلمنامه بدهم و بگویم که چه کار باید بکنند، به این خاطر روز اول تصویربرداری مادر خیلی استرس داشت ولی بعد از چند ساعت آنها شروع کردند به انجام دادن کارهای روزمره خودشان و دیگر با دوربین کاری نداشتند. مخصوصا هفته‌های آخر من حس می کردم که آنها دیگر ما را نمی بینند به خاطر فشارو استرس زیادی که داشتند.
اتفاقات و میزانسن‌های داخل خانه پریسا چقدر توسط شما طراحی می‌شد ؟
هیچ کدام توسط من طراحی نشده بود. من فقط بعضی اوقات می‌گفتم که فردا قراره از چه کارهایی تصویر بگیریم. مثلا کتابخانه رفتن ، درس خوندن، برگشت از کتابخانه و... اینکه دختر خاله پریسا هفته‌ای یک بار به پریسا زنگ می‌زد یا برعکس پریسا با او تماس می‌گرفت، که من این اتفاق را زودتر از روز مشخص آن ترتیب دادم چون پریسا در شرایط روحی خوبی نبود.
پریسا وقتی می‌خواهد درس بخواند کُرنومتر روشن می‌کند، آیا این ایده شما بود، یااینکه این بخشی از روزمره‌گی‌های پریسا بوده و نام فیلم که شمارش معکوس است از کُرنومتر شخصیت اول فیلم می‌آید؟
پریسا خودش این‌کار را انجام می‌داد. این نکته از همان موضوعاتی است که من در آن ریز شدم و در زمان تحقیق به آن پی بردم و در فیلم ازآن استفاده کردم. به نوعی می‌توان گفت که اسم فیلم ازهمان کرنومتر انتخاب شد.
قسمت‌هایی مثل بگو و مگوی پریسا با خواهرش، تماس دخترخاله پریسا از مالزی، عصبانی شدن‌های مادر پریسا درباره رفتن پریسا ازایران و... احتمالا دوربین به صورت ناپیدا و گاهی مخفی این صحنه‌ها را ضبط کرده، درست است؟
هیچ کدام از صحنه‌ها دوربین ناپیدا نبود. ولی در طول چند روز اول فیلمبرداری به این نتیجه رسیدم که بعضی ازاتفاقات با حضور ما اتفاق نمی‌افتد به این خاطر با صحبت‌هایی که با آقای مشیری مشاور کار و خانم ابراهیمی تصویربردارداشتم به این نتیجه رسیدیم که خودمان حضور نداشته باشیم. چند باری مادر پریسا تماس می‌گرفت و می‌گفت شماها که می‌روید این دوتا خواهر با هم دوا می‌کنند سر درس خواندن پریسا. به این خاطر یک روز تصمیم گرفتم دوربین را داخل اتاق پریسا بگذارم و ازخانواده خواستیم حجاب خود را داشته باشند تا بعد از این که من برگشتم دوباره مشکل وصل کردن میکروفن را نداشته باشم.
خانم جان نثاری صدا بردار داخل اتاق بغل بودند و صدا را دائم کنترل می‌کردند، من و خانم ابراهیمی 45 دقیقه بیرون خانه رفتیم که این 2 خواهر با هم بحث کردند و زمانی که برگشتیم مادر با کلافگی زیاد به من گفت باز که شما رفتین این دوتا باهم دعوا کردند ولی شما که نبودید فیلم بگیرید در بعضی از سکانس‌ها برای این که فضای کار در بیاید فقط تصویربردار حضور داشت.
بعد از تماس دختر خاله پریسا از مالزی، پریسا در آغوش مادر گریه و دل تنگی می‌کند و دوربین در یک موقعیت عالی مستند قرار دارد، چرا صورت پریسا را نشان نمی‌دهید و فقط دست و قسمتی از لباس‌های او را می‌بینیم؟
بعضی از صحنه‌ها حس را به بیننده انتقال می‌دهد. چرا باید به قول معروف پیاز داغش را بیشتر کرد؟ این هم از همان لحظه‌هاست که اگر دوربین داخل اتاق بود اصلا نمی‌شد این حس خوبی هم که شما گفتید ازش بگیریم.
فیلم هرچه به انتها نزدیک می‌شود پریسا وخانواده کمتر برای دوربین نقش بازی می‌کنند و تعلیق فیلم بیشترمی‌شود. این موقعیت از شمارش معکوس آنها برای نزدیک شدن به روز کنکوراست یا کارگردانی شده بود؟
شاید فیلم اینطور به بیننده القا می‌کند. هر چقدر به کنکور نزدیک ترمی‌شدیم خانواده استرس‌شان بیشتربود. البته به هیچ وجه نمی‌شود استرس و نگرانی گروه ما را هم ندیده گرفت. ولی سعی براین بوده که به هیچ وجه استرس گروه بر خانواده تاثیر نگذارد.
بهترین سکانس فیلم آنجا است که در روز کنکور دختری که چند دقیقه دیر رسیده با در و نرده‌های بسته سالن امتحان روبه رو می‌شود، بعد آن دختر از نرده‌های بلند بالا می‌رود و خود را به آن طرف می‌رساند، درهمین لحظه ماموران بیسیم به دست انتظامات به سراغ او می‌آیند و انگار که متجاوزی به آنجا حمله کرده از ورود دختر به سالن امتحان جلوگیری می‌کنند. این رویداد حتما در لحظه شکار شده بود؟
برای آن روز سه تصویربردار داشتم که دو نفر ازآنها داخل سالن و یک نفر بیرون سالن تصویر می‌گرفت برای اینکه چیزی را از دست ندهم. دقیقا این اتفاق در لحظه شکار شد و هر زمان که من فیلم را می‌بینم از این صحنه متاثرمی‌شوم. جالبه این است که در یکی از جشنواره‌ها آقایی آمد و گفت: من چندین سال که مراقب در سالن هستم و اگر امتحان تازه شروع شده باشد ما بچه‌هایی که دیر رسیدن را به سالن راه می‌دهیم شما این موضوع را با اغراق نشان دادید و من هم با خنده به ایشان گفتم: ما ایرانی‌ها عادت داریم اتفاقی که برایش سند داریم را در روز روشن انکار کنیم.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها