دختری وارد کافه ۴۶۹ میشود.او شروع به توصیف مشتریهای کافه میکند،در حالیکه مدام در میان توضیحاتش به این نکته اشاره میکند که آنها در حال خوردن آخرین غذایشان هستند.
کافه 469 در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه فیلم های کوتاه سینمای ایران حضور دارد.با عاطفه خادم الرضا کارگردان این فیلم در این باره گفت و گو کردیم.
تصویربرداری به شکل دوربین مخفی را از ابتدا در ذهن داشتید یا به خاطر شرایط این فرم را انتخاب کردید؟ دوربین من،موقع فیلمبرداری مخفی نبود.فقط جلب توجه نمی کرد.
آیا مردم عادی که در فیلم تصویر شان دیده می شود،از اینکه شما از آنها تصویر می گیرید مطلع بودند؟ تمام آنها دوربین من را می دیدند.برای بعضی سوال پیش می آورد،برای بعضی اهمیتی نداشت.
آیا مایل بودن یا نبودن آنان برای حضور در فیلم شما،برایتان اهمیت داشت؟اکثر آنهایی که متوجه دوربین می شدند،اعتراض نمی کردند.به جز آن مردی که سر میز من آمد که ما او را در فیلم هم می بینیم و وقتی من فیلمنامه رو به او نشان دادم بدون اعتراض و با لبخند بر گشت سر میزش.
چرا کافه 469 باید در انتهای فیلم منفجر شود؟فقط به خاطر اینکه کاراکتر اصلی نتوانسته فرد مورد علاقه اش را پیدا کند و تنها نوشیدنی می نوشد؟من اینطور فکر نمی کنم که کاراکتر فیلمم بخاطر تنهایش کافه 469 را منفجر کرده باشد.ترجیح می دهم توضیحی ندهم تا تماشاگران نتیجه گیری خودشان را داشته باشند.
آیا برای کاراکتر اصلی تحمل شادی دیگران و تنهایی خویش اینقدر مشکل است؟ فکر نمی کنم اینطور باشد.
غذا خوردن یکی از غرایز انسانی است که می تواند همراه با لذت خوشایندی نیز باشد.پس چرا آدم ها در فیلم شما به خاطر غذا خوردنشان سطحی پنداشته می شوند؟فکر نمی کنم.چون من اینطوری فکر نکردم.باز هم ترجیح می دهم توضیحی ندهم تا تماشاگران نتیجه گیری خودشان را داشته باشند.
یک دیدگاه بگذارید