پنجره فیلمی است در مورد نا بسامانی وضعیت کودکان طلاق ایرانی .کودکانی که تنها به خاطر نبودن پشتوانه محکم قانونی وفقر مالی وفرهنگی والدین شان موردضرب و شتم قرار می گیرند وگاه از جسم رنجور و نحیف شان به عنوان وسیله ای برای معرکه گرفتن درگوشه ای از شهری پر هیاهو استفاده می شود .بهزاد رسول زاده رابا خاک خیس شناختیم؛ فیلمی که در جشنواره های متعددی نظر داوران وصاحب نظران را به خود جلب کرد .درآن فیلم نوزادی درنخستین لحضات تولد به صورت وارونه چنان دنیای وحشتناکی را می بیند که نخستین گریه زندگی اش را سر می دهد؛ نوزادی که در پنجره به کودکی رسیده وحالا با پوست وگوشت خود مصایب دنیای پیرامون را حس می کند .درپنجره ما با تضاد در رفتار وعملکرد شخصیت ها مواجه می شویم؛ مادری که از ضرب و شتم کودکانش توسط همسر سابقش گله مند است، اما خود نیز به بهانه های واهی آنها را کتک می زند،کودکانی که می گویند پدرخود را دوست ندارند اما به دفعات او را در صحنه های مختلف فیلم می بوسند. ومردی که در صحنه های ابتدایی فیلم همسر سابق و فرزندانش را کتک می زند و در پایان فیلم به خاطر ازدواج مجدد زن وجدایی از دخترش اشک می ریزد . ازدید دوربین فیلمساز همه چیز نسبی است، حتی واقعیت .واین نسبی بودن تا آنجا پیش می رود که مخاطب به مستند و واقعی بودن کل داستان شک می کند. البته عواملی هست که این شائبه را تقویت می کند و از تاثیرگذاری آن می کاهد. رسول زاده در این باره پاسخ صریحی نمی دهد، همان طور که به دیگر سوال ها این گونه پاسخ می دهد و به نظر می رسد به این ترتیب می خواهد میان خود و دیگران دیوار تفاوت بکشد. به پاسخ های کتبی او دقت کنید:
با موضوع فیلم چگونه آشنا شدید؟
فکر می کنم فیلمساز با سوژه آشنا نمی شود،َ بلکه این سوژه است که با فیلمساز آشنا می شود.بنابراین حتی اگر بتوانم تاریخچه ای برای چگونگی آشنایی ام با موضوع فیلم پنجره بتراشم، فقط توانسته ام خودم و احتمالا شما را فریب دهم.
تصویربرداری فیلم چقدر طول کشید؟
نمی دانم! تنها می توانم بگویم در تمام مدتی که فیلم را می ساختم، در متن آن زندگی می کردم. شاید به همین دلیل باشد که گذشت زمان را حس نکردم.
پنجره مستند بازسازی شده است یا لحظه ها را شکار کرده اید؟
به چیزی با عنوان مستند محض اعتقاد ندارم، چون اساسا مستند محض و واقعی وجود ندارد. فیلم به مثابه آفرینش هنری هرقدر هم بخواهد به اصطلاح وفادار بماند، باز هم آن را به مخاطره می اندازد. به قول گوستاو فلوبر _ که رمان را همچون فیلم می خواست_ هیچ واقعیتی وجود ندارد، تنها شیوه دیدن واقعیت وجود دارد. فیلم مستند به اعتبار شیوه نگاهش متضمن دچل و تصرف در واقعیت است. بنابراین نمی تواند مستند باشد.
صحنه کتک خوردن بچه ها واقعی است؟
حتی اگر به اصطلاح واقعی باشد، چون از زاویه دید خاصی بوده، نمی تواند واقعی تلقی شود.
وجود افکت های صوتی بعد از صحنه دادگاه چه توجیهی دارد؟
در این مورد هر مخاطبی تفسیر خودش را دارد. فیلمساز هم به عنوان مولف پس از ساخت فیلم به یکی از همین مخاطبان تبدیل می شود، پس نمی تواند با تفسیر خود تفسیرهای دیگران را رد کند.
مشخص است که عکس های گذشته شاد این خانواده ساختگی است. در این مورد چه توضیحی دارید؟
همان طور که گفتم، قرار نیست فیلم رونوشتی از واقعیت ارائه دهد و اگر قرار باشد کاملا به واقعیت وفادار باشد، برای به تصویر کشیدن برشی از زندگی یک خانواده باید 30 سال وقت صرف کرد.
چطور توانستید در دادگاه تصویربرداری کنید؟
به شکل کاملا تصادفی و البته با چاشنی خوش شانسی. در پایان باید اضافه کنم که مقوله نقد فیلم در ایران هنوز به مرحله بلوغ نرسیده و عموما به جای نقد فیلم، داستان فیلم را نقد می کنند. در حقیقت با چماق داستان به جان نقد فیلم می افتند.
یک دیدگاه بگذارید